شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سوار تاکسي بين شهري شدم، مسيرم تهران و … بود. اصلا با راننده درباره مقدار کرايه صحبتي نکردم از بابت پول هم نگران نبودم اما وسط هاي راه که بيابان بود، دست کردم تو جيب راست شلوارم که کرايه راننده رو بدم ولي نبود…! جيب چپ نبود… جيب پيرهنم! نبود که نبود … گفتم حتما تو کيفمه! اما خبري از پول نبود… به راننده گفتم: اگر کسي را سوار کردي و بعد از طي يک مسيري به شما گفت که پول همراهم نيست، چيکار ميکردي ؟!
گفت: به قيافه اش نگاه مي کنم! گفتم : الان فرض کن من همان کسي باشم که اين اتفاق برايش افتاده…!!! يکدفعه کمي از سرعتش کم کرد و نگاهي از آينه به من انداخت و گفت : به قيافه ات نمياد که آدم بدي باشي مي رسونمت … . خداجونم! من مسير زندگي ام را با تو طي کردم به خيال اينکه توشه اي دارم اما الان هرچه دست کردم و نگاه کردم به جيب هايم ديدم هيچي ندارم، خاليه خالي … فقط يک آه و افسوس که مفت مفت عمرم از دستم رفت
بسيار زيبا...
خوب است افرين
ممنونم از توجهتون@};-
out of world
عمر ،اگه اينجوري ميخواد از دست بره ،خوب بره
گيسو کمند
رتبه 0
0 برگزیده
639 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top